آنچه پیش روست، یادداشتی کوتاه از جناب آقای سجاد هجری در نسبت و تشابه کاربرد کهن واژهی تمدن در جهان اسلام با کاربردهای امروزین آن است.
تمدن و تقسیم کار نزد مسکویه رازی!
سجاد هجری
شاهکلیدواژهی «تمدن» که نزد ما از دوران مواجهه با تجدد فراوان بکار میرود و نام کتابهایی تألیفی و ترجمهای نیز بوده و پهلوی در «بسوی تمدن بزرگ» آن را «کمال مطلوب» دانسته و پس از انقلاب اسلامی ۵۷ نیز در تعابیری مانند «گفتگوی تمدنها» در پاسخ «جنگ تمدنها»ی هانتینگتون و «تمدن نوین اسلامی» و «تمدنسازی» در «بیانیهی گام دوم»، «نصبالعین» ماست، از سدهی چهارم هجری در متنهای گوناگون اخلاقی، فلسفی، کلامی، تفسیری، تاریخی، جغرافیایی، جوامع روایی و … در سراسر جهان اسلام بکار میرفته است. بسیاری نمیدانند این واژه کهن است و بنادرست میپندارند عمرش از دو قرن تجاوز نمیکند و بعنوان برابرنهاد civilisation فرانسوی ساخته شده؛ ولی برخی که کهنگی آن را میشنوند، نخستین واکنششان پس از شگفتزدگی این است که حتمانه، کاربردش با امروز گوناگون بوده و در معنایی دیگر بکار میرفته که فیه تأمل! سخن دربارهی واژهی تمدن در میراث مکتوب جهان اسلام که اصطلاحی فلسفی-کلامی بوده و نسبت آن با کاربردهای امروزش فراوان است؛ اما میتوان گفت: یکی از کلیدواژههای تمدنی بنیادین جهان جدید متجدد «تقسیم کار»ست؛ چنانکه امیل دورکیم در کتاب پرآوازهی «دربارهی تقسیم کار اجتماعی» خودآگاهی بدان را متعلق به قرن هجدهم بدین سو میداند: «هر چند تقسیم کار تاریخی دیرینه دارد؛ اما تنها از قرن هیجدهم به این سوست که شروع به آگاهی یافتن نسبت به این قانون کردهاند که تا آن موقع بیآنکه خود بدانند، بر آنها حاکم بود» (۱۳۸۷: ۴۱) و تفسیم کار را سرچشمهی تمدن میشمارد: «تقسیم کار سرچشمه تمدن است» (همان: ۵۲)؛ ولی در سدهی چهارم هجری حکیم ایرانی، مسکویه رازی، در پاسخ پرسشهای ابوحیان توحیدی که در کتاب «الهوامل والشوامل» بازتاب یافته، مینگارد: «ولما کان التعاون واجبا بالضروره والاجتماع الکثیر طبیعیا فی بقاء الواحد وجب لذلک أن یتمدن الناس أی یجتمعوا ویتوزعوا الأعمال والمهن …» (۱۳۹۳: ۳۴۷) و بمدنیت بالطبع انسان میاشارد. در این عبارت، «تمدن یافتن» (متمدن شدن!) بمعنای «اجتماع کردن» و «توزیع کارها و پیشهها» آمده؛ یعنی تمدن مستلزم اجتماع و تقسیم کارست که خلاف دورکیم، آشکارا، آگاهی مسکویه رازی در قرن چهارم از تقسیم کار و جایگاه و گرانی آن را مینمایاند و نشانگر نسبت اصطلاح کهن تمدن با تقسیم کار اجتماعی و درنتیجه، با توجه بمدعای دورکیم، تناسب آن با مفهوم تمدن پساتجددیست. جا دارد میراث کهن خودمان را باورمندانه و موشکافانه بخوانیم و بررسیم بلکه آنها را برای امروز بسخن درآوریم (استنطاق).