آنچه پیش روست، یادداشتی کوتاه بقلم جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکدهی سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، دربارهی «پدافند غیرعامل» است. این نوشتار درآمدی کوتاه بادبیات بومی پدافند غیرعامل است و تلاش دارد ببرخی وجوه فلسفی آن با بهرهگیری از آرای افلاطون اشاره کند.
پدافند غیرعامل در قوانین افلاتون!
سجاد هجری
- واژهی «دفاع» که آن را در آمیزهی «دفاع مقدس» فراوان بکار میبرند، آشکارا، از مادهی «د ف ع/دفع» است و بیش و پیش از هر چیز، بر «پیشگیری» و «بازدارندگی» دلالت و تأکید دارد؛ زیرا «دفع» (چونان «حفظ الصحه») دربرابر «رفع» (چونان «إزاله المرض/درمان»!) است و البته، در میراث جهان اسلام بویژه کتابهای فقهی (مانند «کشف الغطاء» شیخ جعفر) و حتا عرف کنونی، «اعم» بکار میرود (گویا، دفع و رفع «إذا اجتمعا افترقا وإذا افترقا اجتمعا»یند)! قرآن دربارهی گوناگونی ساحتهای دفع و رفع آشکارا، میفرماید: «ولیجدوا فیکم غلظه» که آن جز «واغلظ علیهم» است و میفرماید: «وأعدوا لهم ما استطعتم من قوه ومن رباط الخیل ترهبون به …» که این نیز جز «قاتلوهم یعذبهم الله بأیدیکم» است. باید دانست که آیات «لولادفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض» و «لولادفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبیع وصلوات ومساجد» نیز که بیانگر سنتی الاهی-تاریخیست، دربردارندهی وجوه پیشگیرانه و بازدارانه نیز است؛ اما از آنچه امروز بنام «پدافند غیرعامل» شهره شده که ترجمهی “passive defense” و قسیم «پدافند عامل» است (میتوان چنانچه معمول است، در گزارش فارسی “defense” از واژهی «دفاع» بهره برد و باید دانست که “passive” که معمولانه، در فارسی برابرش «منفعل» یا «مجهول» را میگذارند، در دانش شیمی بمعنای «اثرناپذیر» بکار میرود که بیمناسبت با این گونه پدافند نیست؛ اما شاید بتوان آن را «غیرفعال» یا حتا «منفی/سلبی» (دربرابر مثبت/ایجابی) ترجمه کرد که در ترکیب میشود: «دفاع منفی/سلبی» که آدمی را بیاد آمیزهی «مبارزهی منفی» میاندازد!)، بیشتر، دفاع بدین معنا متبادر میشود («قوه» در ادبیات فلسفی دو گونهی ۱٫ فعلی و ۲٫ غیرفعلی/انفعالی دارد (قوت امری است مر شیء را که به آن امر آن شیء فاعل شود یا منفعل شود/میرفندرسکی در رسالهی صناعیه!) که نخستین را «قدرت» مینامند (للقدره انسب قوه فعلیه …)!)؛ چنانچه در تعریف آن گفتهاند: «مجموع اقدامهای غیرمسلحانهای که موجب افزایش بازدارندگی، کاهش آسیبپذیری، تداوم فعالیتهای ضروری، ارتقای پایداری ملی و تسهیل مدیریت بحران در مقابل تهدیدها و اقدامهای نظامی دشمن میشود» (مجمع تشخیص مصلحت نظام: سند چشمانداز ۲۰سالهی کشور) که آن آشکارا، آمیزشی هوشمندانه از قدرت سخت و نرم است (دقت شود که بترکیب قدرت نرم و سخت، قدرت هوشمند گویند و شاید بتوان آن را «قدرت جامع» نامید!) و جهات فرهنگی، ساختار-فرایندی، کالبدی و … را دربر دارد! با زبان قرآن البته، شاید بتوان پدافند عامل را «قوت» و پدافند غیرعامل را «متانت» و مجموع آن دو را مظهر اسم مرکب «ذو القوه المتین» خدای رزاق دانست (البته، قوت آنگاه که بتنهایی بکار میرود، حتمانه، معنای متانت را نیز بـ«استعمال» (نه تحلیل عقلی یا عقلائی!) دربر دارد و شاید بعکس!)؛ زیرا باجمال، قوت مستلزم «تأثیرگذاری» و متانت مستلزم «تأثیرناپذیری»ست (و دور نیست که کسی بگوید: شاید هر یک از قوت و متانت مستلزم هماند!).
- اگر چه مورخان، تاریخ پدافند غیرعامل را با آغاز زندگی انسان یکی میدانند؛ اما جای پرسش است که این گونه دفاع آیا مختص/ویژهی انسان و امری انسانیست!؟ پاسخ این پرسش را باید «جانورشناس»ان و «رفتارشناس»ان جانوران دهند؛ ولی مشاهدات عادی ما بدین پرسش پاسخی منفی میدهد؛ البته، میتوان از چیستی تفاوت دفاع انسانی و غیرانسانی پرسید و شاید نخستین پاسخ بدان، «پیچیدگی» پدافند انسانی باشد و دیگری شاید بیفزاید: انسان با «عقل» چنین میکند و جانوران از روی «غریزه» و درنتیجه، انسان «آگاه» بدان است و میتواند آن را «توجیه» کند؛ ولی جانوران چنین نیستند!
- چندیست که با «تلخیص النوامیس» فارابی مأنوسم و این روزها که بخاطر بلای کرونا سخن از «بیوتروریسم» رفت و برخی اذهان درگیر «پدافند غیرعامل» شد، بیاد آن و قوانین افلاطون افتادم؛ زیرا دربارهی دفاع و بویژه دفاع غیرعامل در گفتار/کتاب یکم آن در موضوع فلسفهی قوانین سرزمین «کرتا» چنین آمده است:
«… آتنی: حق با توست. بگو ببینم به چه علت قوانین شما مقرر داشتهاند که مردم بر سفرههای همگانی غذا بخورند و در ورزشگاههای عمومی ورزش کنند و دارای آنگونه سلاح باشند؟
کلینیکاس: دوست من! گمان میکنم پی بردن به علت اینها برای هر کسی آسان باشد. وضع طبیعی کشور ما کرتا را میشناسید و میدانید که مثلا، مانند ثسالی صاف و هموار نیست. در ثسالی مردم بیشتر سواره میروند؛ ولی در کشور ما باید پیاده راه پیمود چون کشور ما چنانکه گفتم، ناهموار است و برای پیادهروی مناسب تر؛ از اینرو، سلاح مردم ما باید ناچار باید سبک باشد تا هنگام پیادهروی بر دوش سنگینی نکند. وزن تیر و کمان نیز باید با وزن دیگر سلاحها متناسب باشد؛ بنابراین، در کشور ما همه چیز برای زمان جنگ حساب شده است. گمان میکنم قانونگذار ما همین اصل را در نظر داشته و به همین سبب دستور داده است که مردم بر سفرههای عمومی غذا بخورند؛ زیرا میدانست که در میدان جنگ همهی افراد به منظور حراست خود ناچار خواهند شد یکجا و در کنار یکدیگر غذا صرف کنند. قانونگذار معتقد بوده است که هر کشوری پیوسته با کشورهای دیگر در جنگ است و اگر مردمان متوجه این نکته نیستند، در نظر او از ابلهی آنان است؛ از اینرو، همچنان که افراد در میدان جنگ برای ایمنی ناچارند یکجا و با هم غذا بخورند و جمعی افسر و سرباز مسلح را به پاسداری لشگرگاه بگمارند، در زمان صلح نیز نباید ترک این روش گویند؛ زیرا کلمهی صلح که بیشتر مردم بر زبان دارند، کلمهایست میانتهی و بیمعنی. حقیقت این است که همهی کشورها طبیعتا، بیآنکه اعلام جنگی کرده باشند، در جنگ دائم با یکدیگرند. اگر به موضوع از این دیدگاه بنگری، خواهی دید که قانونگذار کرتا به احتمال قوی با توجه به این جنگ دائم بوده است که چه برای جامعه و چه برای یکایک افراد کشور ما، تکالیفی از آن گونه که میشناسی، مقرر داشته است. علت اینکه او ما را موظف به مراعات این قوانین کرده این است که معقتد بوده اگر آدمی در جنگاوری استاد نباشد، نه از ثروت و مال سودی میتواند بجوید و نه از فنون و پیشهها؛ زیرا هر چه مغلوبان دارند، متعلق به غالبان است.
آتنی: دوست گرامی! پیداست که به کنه قوانین کرتا خوب پی بردهای. برای این که نقطهی ابهامی نماند، خواهش میکنم دربارهی این نکته توضیحی بیشتر بده: آیا میخواهی بگویی هدف اصلی هر جامعه باید این باشد که سازمان سیاسی خود را به نحوی مرتب سازد که در جنگ بتواند بر حریفان پیروز شود؟
کلینیکاس: آری همین است. گمان میکنم این دوست من نیز با این سخن موافق باشد.
مگیلوس: مرد شریف! مگر ممکن است یکی از مردمان لاکدایمون بدین سؤال پاسخی جز این بدهد؟ …» (محمدحسن لطفی/با اندکی دگرگونی در رسمخط!)
دربارهی این گفتگوی «واقعگرایانه» که گویی چرخش افلاتون را از ایدهی «آرمانشهر» جمهوری نیز نشانگرست، بسیار میتوان سخن راند؛ اما چند گزارهی آن بسیار خواندنی و فراموشنشدنیست؛ مانند «… هر کشوری پیوسته با کشورهای دیگر در جنگ است» (فارابی: «… لما فی الطباع من الحرب الدائم عامه ولأولئک القوم خاصه») و «کلمهی صلح که بیشتر مردم بر زبان دارند، کلمهایست میانتهی و بیمعنی» (فارابی این بخش را در تلخیص نیاورده!) که آدمی را بیاد امروز جهان و جهان امروز نیز میاندازد! لُب و عصارهی این گفتگو، در پرسش «آیا میخواهی بگویی هدف اصلی هر جامعه باید این باشد که سازمان سیاسی خود را به نحوی مرتب سازد که در جنگ بتواند بر حریفان پیروز شود؟» (البته، این گزارش فارسی نیازمند ویرایش است!) که میتوان آن را چونان اصلی در «حقوق عمومی» و «فلسفه و علوم سیاسی» (بلکه فلسفه و علوم حکمروایی/رانی!) قلمداد کرد، نمایان است و شگفتا که حکیم فارابی این «ناموس» را در تلخیص نیاورده که بسیار جای پرسش و بررسیست! از این سخن کلی/عام تأملبرانگیز افلاتون (از/بزبان آتنی!) که “well-governed city” (کشور خوبادارهشده!) یا “well-constituted state” (دولت خوشتشکیلشده!) چنان سامان و آرایش/نظام یافته، نظموترتیب پذیرفته و تشکیل شده که بتواند در جنگها پیروز شود (این دو عبارت، یادآور زبانزد پربسامد امروزین “good governance” (حکمرانی خوب/شایسته!) است که اکنون، در ایران نیز فراوان مُدشده و بکار میرود!)، آشکارا، پدافند غیرعامل بذهن متبادر میشود و قوانین یادشدهی اجتماع در غذا خوردن و ورزش کردن نیز موافق این تبادرست؛ زیرا جنگافزارانه نیست؛ اما برای شکستناپذیری در جنگ ضروریست.