آنچه در پی میآید، بخشی از مقالهی جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکدهی سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، دربارهی دو هنر سنتی ایران با نامهای مرجوک و جوککاریست که در بومی استان فارساند. در این پژوهش برخی آرای «ویلم فلور»، ایرانشناس سرشناس هلندی، نیز نقد شده است. این دو هنر تا حدودی ناآشنا و کمشناختهشدهاند و جا دارد پژوهشگران بمطالعهی آن بپردازند و هنرمندان در اجرایش بکوشند و سیاستگذاران و مدیران نیز بپژوهشگران و هنرمندان یاری رسانند.
جوککاری امروز و مرجوک قاجاری
چکیده:
در این پژوهش، از دو هنر «جوککاری» و «مرجوک» که گوناگون و بومی استان فارساند، بحث و کلیدواژهی «جوک» که در هنرهای گوناگون ایرانی کاشی جوک، جوکدوزی، جوککاری و مرجوک بکار میرود، بررسی میشود. این مقاله بوجه تسمیه و پیشینهی آن دو هنر اشاره میکند و از ابزار، گامهای ساخت و برخی اشکال جوککاری کوتاه سخن میگوید و ببرسی اجمالی دو نمونه از نقاشی روی سقف چوبی قاجاریه، یکی مرجوک عمارت نارنجستان و دیگری سقف منقوش مسجد جامع گوگان، میپردازد و در میان، کوتاه، اشارهای بخوشنویسی روی سقف سقانفارهای مازندران میشود و در پایان نیز سقف معرقکاریشده و منقوش مسجد جامع ابیانه که بعهد افشاری تعلق دارد، معرفی میگردد. این پژوهش، برخی از آرای «ویلم فلور»، ایرانشناس نامور هلندی، در مقالهی «جوککاری یا نقاشی روی چوب در دورهی قاجار» را نیز بنقد میکشد.
کلیدواژهها:
جوککاری، مرجوک، مسجد جامع گوگان، عمارت نارنجستان قوام، قاجاریه
جوککاری یا مرجوک
«ویلم فلور»، ایرانشناس هلندی، «جُوَککاری» یا «مَرجُوَک»[۱] را «نقاشی روی چوب» شناسانده (فلور: ۲۱۰، ۲۲۴ و ۲۲۶) و آن را از هنرهای سنتی ایران و بویژه استان فارس که تاریخی شفاهی دارد و در مکتوبات ادبی و تاریخی، از آن نام نرفته[۲] و جز نمونههایی، از آن یاد نشده و کمترین پژوهشها درش انجام شده، دانسته است[۳] (همو: ۲۰۹)؛ ولی در این سخن فلور دو جای پرسش است:
۱٫ دیگران مرجوک را «نقاشی روی سقف چوبی» گفتهاند که اخص از تعریف فلور و منحصر در سقف است (مصاحب: ج ۲، ۲۷۳۹ و محمدی حاجیآبادی[۴]: ۵۲).
۲٫ «جوککاری» نام هنری دیگرست و بمرجوک گفته نمیشود.
فلور برای مرجوک مصادیقی فراوان میشمارد[۵] (فلور: ۲۱۲) و بتقریب، هر چیز چوبی را که نقاشی[۶] میشود، مرجوک میداند (همو: ۲۰۹) که با توجه بکاربرد این واژه در منابع/مآخذ و در افواه، این تعریف عام درست بنظر نمیرسد و فلور نیز شاهد/گواهی برای این تعریف نیاورده و بهیچ منبع/مأخذی استناد نکرده است؛ ولی شاید بتوان تعریف فلور را با مغفول بودن این هنر (همان)، منسوخ شدن آن و کمی مصادیق ماندهاش تا امروز، توجیه کرد یا آن نام را بمنزلهی عنوانی عام و البته، لازم، وضع/جعل خود فلور برای همهی مصادیق نقاشی روی چوب دانست[۷]؛ اما اگر چنین است[۸]، جا داشت که فلور بدان اشاره میکرد و البته، از سوی دیگر، «نقاشی لاکی» ایرانی[۹] اگر چه بتقریب، همیشه، بر روی «پاپیه ماشه/خمیر کاغذ[۱۰]» انجام میشده (رابینسون: ۱۰۲) و رویش را نیز جلا میدادند (معمارزاده: ۱۶)؛ ولی بعلت مشابهت/مانستگی و اینکه گاهی نیز بر روی چوب انجام میشده (پوپ: ۲۰۰[۱۱])، میتواند فرنام/عنوانی درخور دستکم، برای بسیاری از مصادیق هنری نقاشی روی چوب باشد. فلور، نقاشی روی چوب دورهی قاجاری را گمانهزنانه، تقلیدی[۱۲] از نقاشی لاکی و متفاوت از آن میداند (همو: ۲۱۲ و ۲۲۴)؛ اما دربارهی تمایز/گوناگونیهاشان و توجیه این تقلید، شرحی نمیدهد.
فلور واژهی مرجوک را دگرگون/تحریفشدهی جوککاری میداند و آن را نامی محبوبتر در استان فارس[۱۳]، برای مقولهی هنری نقاشی روی چوب میپندارد (فلور: ۲۲۴ و ۲۲۶)؛ ولی جوککاری در هیچیک از منابع/مآخذ و همچنین در افواه، بهنر نقاشی روی چوب گفته نشده و فلور نیز کاربری/استعمال این نام را برای آن هنر، مستند نکرده و بهیچ منبع/مأخذی ارجاع نداده است؛ ولی واژهی مرجوک مانند و نزدیک جوککاریست و شاید چنانچه فلور میگوید، از آن برگرفته شده؛ اما پس از چندی، جوککاری درجای نام این هنر منسوخ/متروک شده و از اینروست که در منابع/مآخذ و افواه ذکری از آن نیست.
«جوککاری»[۱۴] را بفتح، ضم (یاوری: ۱۰۲) و کسر جیم[۱۵] (شجاعنوری: ۱۳۴) تلفظ کردهاند[۱۶]، هنریست از رستهی «صنایع دستی»[۱۷]، مانند «خاتمکاری» (یاوری: ۱۰۲) و «معرقسازی[۱۸]» (با چوب[۱۹]) که درش از آمیزش/کنارهمنهی تکه/خردههای چوب با رنگهای گوناگون طبیعی خود، بهره میرود و شاید بتوان گفت که تنها وجه اشتراکش با مرجوک، اجرایش بر چوب[۲۰] باشد و نمیتوان این دو[۲۱] را در یک نوع/قالب هنری گنجاند؛ زیرا گوناگونی و دیگریشان بسیارست و یکی نقاشیهای انسانی، جانوری/حیوانی، گیاهی و مناظر طبیعیست و دیگری اشکال هندسی با بکارگیری خردههای چوب؛ البته، میتوان نامی را بدو مقولهی حتا متباین بـ«اشتراک لفظ»[۲۲] اطلاق کرد؛ ولی چنین اطلاقی، ۱٫ دور از ذهن (و حتا خلاف طبع/ذوق) و ۲٫ نیازمند شاهد/گواه است که اطلاقکننده مستند ارائه نکرده است.
در تعریف جوککاری سخنانی گوناگون گفتهاند و گاه آن را حکاکی، گاه کندهکاری، گاه خاتمکاری، گاه جازنی و … دانستهاند (سهرابی نصیرآبادی: ۲)؛ ولی جوککاری اگر چه بهمهی اینها میماند؛ ولی هیچیک از آنها نیست. بتازگی، در بیادآوری، زندهسازی و همچنین «ثبت ملی»ش بنام شیراز، دست زدند[۲۳]؛ از اینرو، برخی آن را میراث معنوی و ناملموس خواندند (همو: ۱). جوککاری مانند خاتمکاری، بر صندوق، قاب و قابآینه، جعبه، منبر، قلمدان و … انجام میشود.
با روشن شدن چیستی هنر جوککاری، میتوان گفت که بسیاری از چیزهایی مانند در/درب و صندوق که نقاشی روی چوب بر آنها انجام میشده و فلور از آنها نام میبرد[۲۴] (فلور: ۲۱۲)، برشان هنر جوککاری نیز اجرا میشود و دور نیست که این دست مصادیق جوککاری، بهمراه اشتباه فلور در نامیدن نقاشی روی سقف چوبی بنام جوککاری، بستر/زمینهی اشتباه او در توسعهی تعریف مرجوک بهمهی مصادیق نقاشی روی چوب شده است.
[۱] معمولانه، مینگارند: مرجوک بر وزن مردمک و این نام که بنظر فلور محبوبتر و دگرگونشدهی همان جوککاریست. آن، بومی- محلی استان فارس و شیرازست (فلور: ۲۲۴ و ۲۲۶) و در آنجا پربسامد بکار میرفته و میرود.
[۲] در «لغتنامه دهخدا» از آن نام نرفته و در پایگاههای noormags.ir، ensani.ir و magiran.com نیز از آن نامی نیست. بسیار دورست که در متنهای ادبی یا واژهنامه/فرهنگها، واژهای بکار رود؛ ولی دهخدا آن را با شاهدمثال نیاورد (در فرهنگ نظام، برهان قاطع و غیاثاللغات نیز نیامده!) و حتا میتوان گفت که این واژه در افواه و محاوره نیز چندان بکار نمیرفته یا تنها بومی استان فارس بوده و در آنجا کاربرد داشته و حتا متأخرست؛ زیرا دهخدا معمولانه، واژههای پرکاربرد عصر خود را نیز بیشاهدمثال میآورد (معمولانه، در این موارد نوشته میشود: «به خط مؤلف»). در فرهنگهای معین و عمید، فرهنگ معاصر فارسی صدریافشار، فرهنگ بزرگ سخن انوری و فرهنگ زبان فارسی الفبایی- قیاسی مشیری نیز مدخلی بدان ویژه نشده و فقط در «دایره المعارف فارسی» بسرپرستی «غلامحسین مصاحب» مدخلی بـ«مرجوک» اختصاص یافته است.
[۳] نزد هر کس این دو نام را برید، شگفتزده میپرسد: این دو چیست!؟ تا کنون نشنیده بودم! اگر بفروشگاه انتشارات یساولی در خیابان انقلاب که در فروش ابزار و کتابهای هنری مرجع است، بروید، پس از گشتوگذاری چیزی در این دو مقولهی هنری نمییابید و میتوانید از یکی از فروشندگانش که با هنر آشناست، بپرسید: در این دو هنر کتابی ندارید!؟ با شگفتی که نشان ناآشنایی با این دو نامست، نگاه میکند و بشما میگوید: نه!
[۴] برخی، «نقاشی سقفی» یا مرجوک را از نمونههای «نقاشی لاکی» برمیشمارند (محمدی حاجیآبادی: ۵۲)؛ ولی فلور آن را جز نقاشی لاکی میداند (فلور: ۲۱۲) و البته، بگوناگونیهاشان آشکارا، نمیپردازد. او همچنین آن را تقلیدی و در پی نقاشی لاکی میپندارد که در کنار آن پیش رفته و دگرگون شده است (همو: ۲۲۴).
[۵] فلور مینگارد: «رسانه یا وسیلهی خاصی که چنین نقاشیهایی روی چوب بر آن ها نقش میبست، قاب، جعبه، صندوق عروس در قطع متوسط، در، میز و سقف بود» (فلور: ۲۱۲)
[۶] هنر نقاشی و نه رنگرزی
[۷] هیچ نام عام/کلی که با صراحت، تعریف عام «نقاشی روی چوب» را داشته باشد و بر همهی نمونههای آن صدق کند، یافت نشد و از آنجا که همهی این نمونهها در صورت وجود، تعریف واحد نقاشی روی چوب را دارند، شایسته و حتا بایسته است که عنوانی عام داشته باشند و اگر در تاریخ عنوانی عام نداشتند، شاید از آن روست که همهی مصادیق یکجا و آشنا برای همه نبوده است (هر کدام سنتی ویژه برای مردمانی بوده است!) و البته، بسیاری از نمونههای نقاشی روی چوبهایی جز سقف را میتوان «نقاشی لاکی» نامید.
[۸] فلور این نام را برای نقاشیهای با طرح جو بر گچ نیز بکار میبرد (فلور: ) که این کاربرد نیز بیگواهست.
[۹] گونههای چینی و ژاپنی دیگر و گوناگوناند (رابینسون: ۱۰۲).
[۱۰] نقاشی لاکی/زیرلاکی بر روی «پاپیه ماشه»، کاغذ فشرده بفرانسوی (خشکشدهی مخلوط کاغذ خیسخورده و چسب (رابینسون: ۱۱۰))، انجام میشده است (معمارزاده: ۱۶).
[۱۱] شاید پوپ بدین مصادیق نقاشی روی چوب که فلور برمیشمارد، اشاره دارد.
[۱۲] باید بررسید؛ ولی شاید یکی از وجوه مغفول بودن این هنر و بررسی/پژوهش نشدن آن، تقلیدی بودن و درجه یک و خلاقانه نبودنش باشد.
[۱۳] آن را نام محلی این هنر دانستند (محمدی حاجآبادی: ۵۲)؛ ولی از نامهای دیگر آن چیزی نگفتند.
[۱۴] از «جوککاری» نیز در کمتر منابع/مآخذی نام رفته و حتا بسیاری از فرهنگهای صنایع دستی مانند «دایره المعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن» بقلم «سید ابوالقاسم سید صدر» نیز از آن نام نبرده و یاد نکردهاند.
[۱۵] گویا، استاد «کاظم جوریزی»، فرزند مرحوم استاد «جواد جوریزی»، که اکنون، از سرآمدان این هنرست و شاید نامورترین استاد زندهی این رشته باشد، آن را «جِوککاری» تلفظ میکند (شجاعنوری: ۱۳۴).
[۱۶] بتعبیر فنی، جیمش مثلث است!
[۱۷] آن را از گروه «چوبی- حصیری» صنایع دستی دانستند.
[۱۸] معمولانه، «معرقکاری» گویند که برای جلوگیری از تکرار پسوند «کاری» در متن، آن را بدینگونه آوردیم.
[۱۹] معرقکاری/سازی با ۱٫ چوب، ۲٫ پارچه و ۳٫ کاشی انجام میشود.
[۲۰] وجه اشتراک دیگرشان که خارج از مفهوم و لوازم مفهومشان است، تعلق هر دوشان بشیراز و استان فارس است.
[۲۱] این دو هنر را از هنرهای وابسته بمعماری میدانند.
[۲۲] یا حتا با نقل (منقول) و همچنین ارتجالی (مرتجل)
[۲۳] گویا، بهمراه «فالوده» و «سینهزنی قطاری» شیرازی ثبت ملی شده است.
[۲۴] دقت شود که در چند نقل، فلور واژههای «حکاکی»، «تزیین» و «(با طرحهای هندسی) ترصیع» را بکار برده (فلور: ۲۱۰ و ۲۱۳) که بواقع، نقاشی نیستند و بویژه تعبیر «بار طرحهای هندسی» آدمی را بیاد طرحهای جوککاری میاندازد.