آنچه پیش روست، بخشی از پژوهش جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکدهی سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، دربارهی تأمین مالی خرد (صندوق اعتبارات خرد)ست که در آن، با توجه بوجوه دینی، فرهنگی و تاریخی ایران، سیاست این صندوقها در مخاطب محوری و جامعهی هدف قرار دادن زنان بنقد کشیده شده. اندیشکدهی توسعهی متوازن-همهجانبهی منطقهای پایا (پیشرفت و آبادانی یاران ایران اسلامی)، وابسته بپژوهشگاه امام سجاد علیه السلام در دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام، که بویژه در آبادی و پیشرفت روستاهای ایران بکارهای نظری و عملیاتی مشغول است، در اینباره فراوان پژوهش کرده و مصاحبههایی گوناگون با اهل فن انجام داده و نشستهایی چند با خبرگان این موضوع برگزار کرده که شایان تقدیرست.
چالشهای سیاست «زنان بعنوان مخاطب اصلی و جامعهی محوری هدف تأمین مالی خرد»
سجاد هجری
یونس و پیروان او، با این استدلال که اگر زنان در قیاس با مردان، توانمند شوند و پیشرفت اقتصادی نمایند، خانواده و بویژه فرزندان، بیشتر از آن منتفع میشوند، زنان را مخاطب اصلی و جامعهی محوری هدف تأمین مالی خرد گرامینبانک قرار دادهاند (یونس: ۱۳۹۴). باید دید که این مدعای یونس، آیا برپایهی پژوهش است یا «حدس»یست و آن را در هر فرهنگ و کشوری درنظر دارد یا در نسبت بنگلادش و مانندهایش مدعیست.
برخی در توجیه این مدعا، بـ«عواطف» و احساسات قویتر زنان در نسبت مردان اشاره کردند که باید بدیشان گفت: اگر استدلال بغرایز و طبیعت زن میکنید، از آن سو، غرایز و طبیعت مرد را نیز باید ملاحظه نمایید؛ زیرا مردان نسبت بزنان، حس «حمایتگری» و قیمومیتشان بسیار قویترست. اگر برای این مدعا، بحافظهی تاریخیشان رجوع میکنند، باید بدانند که در بسیاری از جوامع، با مدرنیت تا امروز، علیه مردان، «تبلیغات سوء» فراوان شده که در این تبلیغات با بهرهگیری از ابزار رسانه (پیران: ۱۳۸۶) و هنر و درحقیقت، تخییل در مخاطبان، ویژگانه و اغراقآمیز، مردان ظالم بخانواده و تضییعکنندهی حقوق زنان، نمایانده شدند که قبولپذیر نیست. در ایران نیز، این تبلیغات علیه مردان از مشروطه تا اکنون، در حال انجام است. این مدعیات باید در هر فرهنگ، بررسی شود و با صِرف حس و حدس نمیتوان کاری را با فرضش و برپایه و مبنایش انجام داد و اگر فرضیست اعتناپذیر، باید آن را آزمود و بررسید تا بنظر(یه) ارتقا یابد.[۱]
برخی نیز «تعامل» و ارتباط با زنان را در کار تأمین مالی خرد، راحتتر میدانند و زنان را انتظام/انضباطپذیرتر میپندارند و حتا گاه، از تعابیری مانند «پذیرش» (قبول/انفعال) و «تسلیم» بیشتر زنان در نسبت مردان بهره میبرند (مافی: ۱۳۹۶). همچنین این گروه معمولانه، باور دارند که با مخاطب قرار دادن زنان، مردان (بویژه بسبب غیرت مردانه!) تحریک/تشویق میشوند و برقابت مثبت با زنان میپردازند و این رقابت، فقرزدایی و بهبود وضع اقتصادی را سرعت میبخشد (همان) که بطور اجمالی باید گفت که چنین رقابت مثبتی لزوما، بوجود نمیآید و حتا گاه، یا رقابت منفی یا دعوای خانوادگی (و حتا خشونت علیه زنان (علاءالدینی: ۱۳۸۹)) یا اهمال و مسئولیتناپذیری بیشتر مردان را بهمراه دارد. البته، باید توجه داشت که زنان روستایی از گذشته بطور سنتی، در تولید و اقتصاد خانواده مشارکت داشتهاند (شاهرخی: ۱۳۹۶).
برخی نیز باور دارند که فقر میان زنان گسترده و ژرفتر از مردان است و زنان بعلت جابجایی مکانی و خطرپذیری کمتر نسبت بمردان، خطر/ریسک اعتباری کمتری دارند (متوسلی: ۱۳۸۷) و احتمال بازگشت سرمایهها و وامها در کار با زنان بیشترست.
بسیاری نیز از «مشارکت» و حتا گهگاه، «محوریت» زنان در اقتصاد بعنوان شرط توسعه یاد میکنند (زرافشانی: ۱۳۹۳، علیتوکلی: ۱۳۹۵ و مظفری: ۱۳۹۶) و با آنکه مشارکت زنان روستایی ایران را بسیار میدانند؛ ولی تأثیر آن را در توسعهی مناطق روستایی، کمرنگ میشمرند و علتش را دسترسی نداشتن بسرمایه میپندارند (شاهرخی: ۱۳۹۵ و زرافشانی: ۱۳۹۳). برخی نیز با اندیشههای زنگرایانه، بر زنان بعنوان مخاطب توانمندسازی یا توانافزایی برای بدست آوردن حقوق تضییعشدهشان (پیران: ۱۳۸۶) و همچنین نقشهای بنیادین در جامعه و نابودی «تبعیض جنسیتی» (صالحی: ۱۳۹۶) و خلاصی از یوغ مردان، تأکید مینمایند.[۲]
در مسئلهی مخاطب بودن زنان در تأمین مالی خرد، از همان آغاز، باید میان ۱٫ زنان عادی، ۲٫ بیسرپرست و ۳٫ بدسرپرست تفاوت گذاشت (بیسرپرست و بدسرپرست را معمولانه، سرپرست خانواده مینامند (شاهنده: ۱۳۸۵))؛ زیرا بیگمان، دو دستهی دوم و سوم نیازمند توانمندسازی و کاهش آسیبپذیری که دو هدف بنیادین «تأمین مالی خرد»ست، هستند و باید در این دست برنامهها با ملاحظهی همهی جوانب، بدانها اهتمام ویژه شود و اولویت یابند (نجفی: ۱۳۸۲، شاهنده: ۱۳۸۵ و نقیبی: ۱۳۹۳). البته، باید توجه کرد که برخی این دو گروه را بیشتر دچار «فقر مطلق» که موضوع تأمین مالی خرد نیست، میدانند (همان).
مخاطب قرار دادن زنان در تأمین مالی خرد میتواند «تبعات منفی» و نامطلوب فرهنگی- تمدنی جبرانناپذیر (در کشور ما) داشته باشد که شوربختانه، کسی (در کشور) بدان توجه نکرده و در اینبارهها نیز پژوهشی نشده است. برخی از این تبعات (بویژه ناظر باستدلال یونس) بشرح زیرست[۳]:
۱٫ اقتدار مرد در خانواده کاهش یابد و زن او را کمتر «تمکین (عام و خاص)» کند و زن با «احساس استقلال»، «نشوز» کند و حتا خواستار «طلاق» شود. بطور اجمالی باید گفت:
ü از آنجا که اسلام «نفقه» را دربرابر تمکین زن بر مرد واجب کرده است (زن واجب النفقهی مردست!) و اگر زن نشوز کرد و مرد را تمکین نکرد، مرد جایزست که نفقهی او را قطع نماید (انصاری: ۱۴۱۵). اگر زن استقلال مالی بیابد، قطع نفقه بطور طبیعی و حتا منطقی، نمیتواند او را بتمکین وا دارد.
ü میدانیم که اسلام حق طلاق را بمرد داده است: «الطلاق بید من أخذ بالساق» (بجنوردی: ۱۳۸۲) که شاید یکی از حکمتهای ظنی آن[۴]، غلبه نیافتن احساسات/عواطف (-ِ منفی!) در مقولهی متارکه باشد؛ از اینرو، با استقلال مالی زن، احتمال آنکه هر گونه چالش در خانواده بتواند انگیزهای برای «متارکهخواهی» زن شود که نهاد خانواده را سست و لرزان میکند، بیشتر میشود؛ بویژه که امروز در کشور ما، «توکیل» طلاق بزن بعنوان شرط ضمن عقد، هر روز بیشتر میشود.
۲٫ مردان (پدر، برادر یا همسر) وام را «غصب» کنند یا در آن «تصرف عدوانی»[۵] یا در مصرفش «مداخله» نمایند.
ü از آنجا که معمولانه، مردان (بویژه همسران) در خانوادهها «تفوق» و غلبه دارند، تا حدودی بسادگی میتوانند در وام و درامد زنان خانواده با/بیرضایشان دخل و تصرف کنند و نا/کمتوانی (اندیشهای- انگیزهای) برخی زنان این مقوله را میافزاید که اگر تأمین مالی خُرد منجر بتوانایی زنان نشود، تأثر/انفعال زنان را در خانواده میافزاید و شاید عامل «پرخاشگری منفعلانه[۶]»ی زنان در خانواده نیز شود که پیامدی جز «اختلال نظام» خانواده ندارد.
۳٫ «رقابت منفی» میان زنان و مردان شکل گیرد.
ü رقابت، «غریزی/طبیعی» انسان است؛ ولی آنچه سودمند و حتا ضروریست، «رقابت مثبت» است که مرتبط با «مدنیت»[۷] اوست؛ اما گویا، رقابت منفی رواجی بسیار دارد. دور نیست که درامدزایی زنان، مردان را غیورانه و اقتدارطلبانه، برقابت با آنها بینگیزد و این رقابت لزوما، سالم و مثبت نخواهد بود! کارهایی مانند ایجاد محدودیت برای زنان تا جایی که بمنع آنها از بهرهگیری از وامها بنجامد، میتواند پیامد این رقابت منفی باشد. کارشکنیها (ی حتا روانی!) و مداخلههای منفی مردان و ایجاد موانع در راه موفقیت اقتصادی زنان، برخاسته از این رقابت ناسالم و منفیست که بیگمان، بنفع خانواده نیست.
ü این رقابت منفی میتواند «پرخاشگری منفعلانه» (Passive-Aggressive Behavior) را میان زن و مرد موجب شود یا بیفزاید که کیان زندگی مشترک را نابود میکند و دستکم، «طلاق عاطفی»[۸] را بهمراه دارد.
۴٫ مردان تنبل شوند یا مسئولیتپذیریشان کم شود.
ü در فرهنگ ما و برابر شریعت اسلام، هزینههای زندگی بر دوش مردست[۹] و او در تأمین معاش «مسئول» بشمار میآید. اگر چه او را غریزهی «قیمومت»ست که در آن حمایت و تأمین لحاظشده؛ ولی گاه این قیموت جای خود را بِصرف «استیلا[ء]» میدهد و در چنین شرایطی مرد از وظیفهی «انفاق»ش شانه خالی میکند. با توجه بدین مهم، اگر زن درامد بدست آورد، بستری میشود که مرد در انجام مسئولیتش سست شود و نقش خود را بزن حواله دهد. چنین مقولهای، با مشاهدات میدانی در برخی روستاها، امری شگرف و دور از ذهن نیست.
۵٫ زنان وام یا سرمایه را صرفا، از آنِ خود بدانند و در خانواده مصرف نکنند.
ü از آنجا که برابر شریعت و فرهنگ ما، نانآور مردست و وظیفهی «انفاق» و تأمین معاش خانواده با اوست، زنان خود را «مکلف» بهزینهی درآمدشان در خانواده نمیدانند و هیچ دور نیست که چنین نیز نکنند؛ بویژه اگر میان مرد و زن در خانواده اختلاف و تنازع باشد یا زن از زندگی مشترکش راضی نباشد.
ü امروزه، «تجملات» زنانه فراوان، پرهزینه و چشمپرکن است و از سوی دیگر، زنان در چشموهمچشمی پیشرواند و اگر زنی دارای درامد شود، (بویژه) با توجه بمقولهی یادشده در بند بالا، دور نیست که درامدش را خرج خودش کند و آن را برای خانواده هزینه نکند.
نکات یادشده که میتواند از تبعات و پیامدهای (ناخواستهی) «مخاطب اصلی بودن زنان در تأمین مالی خرد در ایران» باشد، اگر چه بر مبنای مطالعات میدانی موردی در این موضوع نیست و باید چنین مطالعاتی انجام شود؛ ولی برپایهی تحلیل عقلانی و لحاظ شواهدی در دیگر موضوعات مشابه و مرتبط بدست آمده است و از آنجا که اهمیتی فراوان دارند و بتعبیر اصولی، «محتمل»ی بزرگاند، هر چند «احتمال»شان کم باشد، باید بطور عقلائی، بدانها اعتنا و توجه کرد و آنان را در سیاستگذاری و راهبرددهی در اعتبارات خرد در محیط فرهنگی- تمدنی ایران، درنظر گرفت و لحاظ کرد.
[۱] برخی، در سبک بانکداری پیوندی و گروههای خودیار باور دارند که گروههای خودیار زنانه عملکردی بهتر دارند؛ زیرا بهتر پسانداز میکنند و معمولانه، از وامها، استفادهای مناسب و مطمئنتر میکنند (تحویلدار: ۱۳۸۶).
[۲] برخی، بیهیچ توجیهی و صرفا، بنقل از دیگران، تبعیض جنسیتی را از علتهای ناموفقیت برخی فعالیتهای کارآفرینی میدانند (شاهنده: ۱۳۸۵) که نیازمند بررسیست.
[۳] این موارد بصورت قیاسی- تحلیلی طرح شده و باید بررسی میدانی دربارهشان شود که کاریست دشوار و نیازمند بهرهگیری از روشهای کمی و کیفی گوناگون روانشناسانه و جامعهشناسانه است و از همه مهمتر، نیازمند بسیار نزدیک شدن بروستاییان و خانوادههای روستاییست؛ زیرا برخی از اینها بنحوی، در «حریم خصوصی» افراد و خانوادهها قرار میگیرد.
[۴] در فقه سه عنوان «دلیل»، «حکمت» و «علت» برای «حکم شرعی» بکار میرود. دلیل همان «واسطه در اثبات»ست که حکم از آن استنباط میشود. علت نیز «واسطه در ثبوت»ست که یا «مصالح و مفاسد» موجود در «متَعَلَّق» حکمست یا مصالح و مفاسد موجود در «نفس» حکم. علت حکم را باید وحی بگوید و عقل را بدان دسترسی نیست و از اینروست که قرآن میفرماید: «وعلمک ما لم تکن تعلم» و «ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» و عقل تنها میتواند با بررسی فراوان بطور ظنی، بمورد یا مواردی دست یابد که شاید علت یا بخشی از علت حکم باشد که بدینها در اصطلاح، حکمت گفته میشود.
[۵] در فقه میان غصب و تصرف عدوانی فرقست؛ ولی در میان مردم، چنین نیست!
[۶] فردافکنی، یکدندگی و لجبازی، ترشرویی، کارشکنی نرم، بهانهگیری و … برخی نمونههای پرخاشگری منفعلانهاند.
[۷] نزد برخی حکیمان بزرگ، تعریف انسان در حکمت نظری «حیوان ناطق» و در حکمت عملی «حیوان مدنی بالطبع» است.
[۸] باید دانست که «طلاق عاطفی» که بیاعتمادی در آن بسیار پررنگ است (باستانی: ۱۳۸۹)، امروزه، یکی از معضلات در حال افزایش کشور ماست که نیازمند توجهی بسیار و درخورست.
[۹] این مقوله را در ادبیات ما و در «زبانزد» (ضرب المثل)ها روشن و آشکار میتوان دید و شاکله/طرحوارهی ذهنی ما چنین است! مثال سادهاش «بابا آب/نان داد» در کتابهای دبستان است. ویژگی «نانآوری» که بمردان اطلاق میشده/شود، همین را بخوبی، میرساند.