آنچه پیش روست، بخشی از مقالهی رحلهی حسین بن عبدالصمد در ایران بقلم جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکدهی سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، است. رحلهی حارثی، پدر شیخ بهائی، جایگاهی مهم در تاریخ صفوی و بویژه هجرت علمای جبل عامل از شام بایران دارد. دربارهی جایگاه ایشان در شیعه شدن ایرانیان بسیار باید بررسید. هجرت ایشان و جایگاهشان در ایران را میتوان بمنزلهی یکی از سیاستهای مهم صفویه پژوهید. سیاست هجرت علمای جبل عامل را از سوی دیگر، بتدبیر «شهید ثانی» در شرایط ویژهی آن عصر در منطقهی شامات نیز نسبت میدهند که نیازمند تحقیق است. پیشتر یادداشتی کوتاه در اینباره در پیشینه (عبرتپژوهی تاریخی) منتشر شد.
رحلت و رحله در فرهنگهای تازی و فارسی!
سجاد هجری
«رحلت» را «فرهنگ نظام» داعیالإسلام (۱۳۷۱ ق.)[۱]، «کوچ کردن و سفر کردن و از دنیا به آخرت رفتن» معنا کرده است (فرهنگ نظام: ج ۳، ص ۱۵۵) و «رحله» را «منتهی الأرب فی لغات العرب» صفیپوری (۱۲۶۰ ق.)، واژهی «کوچ» را برابرش نهاده: «…- وبالضم- کوچ شتران یا عام است و یکسر- یا به کسر- کوچ است، …» (منتهی الأرب فی لغات العرب: ج۲، ص ۱۱۴۰) و «غیاث اللغات» رامپوری (۱۲۴۲ ق.)، «کوچ کردن» را برابر «رحلت» نهاده (غیاث اللغات: ج۱، ص ۴۶۹).[۲]
«رحله»، واژهای قرآنیست که تنها در آیهی سوم (با شمارش «بسمله» درجای/بعنوان نخستین آیهی سوره!) سورهی مبارک «قریش» آمده: «إیلافهم رحله الشتاء والصیف»[۳] (آزادی آنها (بهبودی)/الفت دادنشان (مشکینی/صادقی تهرانی)/الفت داشتنشان (صالحی نجفآبادی)/همبستگیشان (حداد عادل)/الفتشان (فولادوند/بهرامپور) به/در/هنگام کوچ/سفر زمستان/زمستانی و تابستان/تابستانی). «تراجم الأعاجم» غزنوی، فرهنگ واژههای قرآن از سدهی ۶ ق.، «الرحله» را «بار بر نهادن» برگردانده (تراجم الأعاجم: ص ۱۳) و «وجوه قرآن» تفلیسی نیز که از سدهی ۶ ق. و بفارسیست، از آن یاد نکرده (وجوه قرآن: ص ۱۱۲)؛ چنانچه «وجوه القرآن»های عسکری (۴۰۰ ق.)، هیری (۴۳۱ ق.)، دامغانی (۴۷۸ ق.)، ابن جوزی (۵۹۷ ق.) و … که تازیاند، نیز چنیناند؛ زیرا یک بار بیشتر در قرآن بکار نرفته و مشتقات دیگر «ر. ح. ل.» نیز در قرآن، بر محور یک معنا بکار رفتهاند و در حقیقت، «وجوه» ندارند. «غریب القرآن»های سجستانی (۳۲۰ ق.)، بغدادی (۳۴۵ ق.)، هروی (۴۰۱ ق.)، آندلسی (۷۴۵ ق.) و … نیز آن را نیاوردهاند که نشان روشنی و آشکاری معنای آن است. «الدر النظیم فی لغات القرآن العظیم» قمی (۱۳۵۹ ق.)، برابرش «الارتحال أو السفر أو السیر» گذارده و «نثر طوبی» (دائره المعارف لغات قرآن مجید)، نگاشتهی شعرانی (۱۳۹۳ ق.) بفارسی، که معاصرست، آن را «سفر کردن» معنا کرده (نثر طوبی: ج ۱، ص ۲۹۸)؛ ولی «فرائد» جعفری که «فرهنگ واژگان دشوار و نوادر قرآن کریم بر پایه ترجمههای کهن» است، مدخل «رحله» ندارد؛ زیرا آن را دشوار ندانسته و در ترجمههای کهن نیز نکتهای ویژه درش نیافته است. البته، «روض الجنان» ابوالفتوح رازی (۵۵۶ ق.)، در تفسیر سورهی «قریش»، اگر چه آن را «رفتن» و حتا «شدن» معنا کرده؛ ولی بیشتر از خود واژهی «رحلت» بهره میبرد و چند بار نیز واژهی سفر را بکار برده است (روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن: ج ۲۰، صص ۴۱۸ تا ۴۲۱). «التحقیق فی کلمات القرآن» مصطفوی (۱۴۲۶ ق.)، مصدر حقیقی/مادهی «ر. ح. ل.» را دقیقانه و موشکافانه، اینچنین معنا کرده (التحقیق فی کلمات القرآن: ج ۴، صص ۹۳ و ۹۴): «… هو الخروج فی سفر مع أسباب ووسائل، لامطلقا. وهذا القید لازم أن یلاحظ فی جمیع صیغها وموارد استعمالها. … فإن النظر فی السفر: إلی الخروج إلی مسافه بعیده حتی یبعد عن محیط بلده وینکشف له محیط آخر» (… آن بیرون شدن برای کوچ/سفر با سازوبرگ و ابزارهاست؛ نَمطلقانه و این قید باید در همهی گونهها و کابردهایش دیده شود. … در سفر بیرون شدن براهی دور دیده شده که [مسافر] از پیرامون شهرش دور و جایی دیگر برایش آشکار شود) که بایستگی بهمراه داشتن سازوبرگ و توشهی راه، «رحل/رحلت» را از سفر گوناگون کرده است (شاید بتوان گفت که نسبت رحل/رحلت و سفر «عموم و خصوص مطلق»ست که سفر عام و رحلت خاص است!). مصطفوی در «تفسیر روشن (برای عموم طبقات با بیان قاطع از جهت لغات و تفسیر و حقائق)»، «رحله» را «کوچ کردن، سفر کردن» معنا کرده است (تفسیر روشن: ج ۱۶، ص ۲۷۶).
از «کتاب العین» فراهیدی (۱۷۰ ق.) تا «تاج العروس» زبیدی (۱۲۰۵)، هر کتاب لغت معتبر تازی را که بررسیم، «رحله» را بمعنای «سفر/سیاحتنامه» نمییابیم و از اینروست که «أقرب الموارد» شرتونی (۱۳۳۱ ق.) میگوید: «(الرِحله) قصه المسافر تتضمن ما جری له وما رأی فی سفره. مولده» که دهخدا (۱۳۳۴ ق.) در لغتنامه آن را ذیل مدخل «رحله»، چنین ترجمه میکند (لغتنامه: ج ۸، ص ۱۱۹۴۷): «داستان مسافر که متضمن رویدادهای سفر و مشاهدات او در سیاحت و جهانگردی وی باید، و این معنی مولد است. (از اقرب الموارد)» و سپس میآورد: «سفرنامه. سیاحتنامه: رِحله ابن بطوطه. (یادداشت مؤلف)» که باید بررسید این واژه کی با این معنا «تولید» شده و بدین معنا بکار رفته است (واژهی مولد[ه]/مستحدث[ه] را ناتازیان یا تازیانی که با آنها آمیختند، میسازند و بکار میبرند!). شگفتا که آذرنوش در «فرهنگ معاصر عربی- فارسی» (۱۳۷۹ ش.) که براساس «فرهنگ عربی- انگلیسی هانسور» (۱۹۶۱ م.)ست، تنها «سفر، مسافرت؛ گردش» را برابر «رحله» گذاشته و بمعنای «سیاحت/سفرنامه» آن اشارهای نکرده است[۴] (فرهنگ معاصر عربی- فارسی: ص ۲۳۰)؛ ولی «المعجم الوسیط» (۱۳۸۰ ق./۱۹۶۰ م.)، «کتاب یصف فیه الرحاله ما رأی» را در توضیح رحله میآورد (المعجم الوسیط: ص ۳۳۵). اگر چه برخی کتابها مانند «تحفه النظار فی غرائب الأمصار وعجائب الأسفار» ابن بطوطه (۷۷۹ ق.) که «رحله» نام نداشتند، بدان نامور/مشهور شدند؛ ولی برخی کتابهای دیگر مانند رحلهی ابن جبیر (۶۱۴ ق.)، بدان نامیده شدند و شاید این نامگذاریها، بواژهی رحله[۵] معنای نوی «سیاحت/سفرنامه» را داده و آن، نوع/گونه/ژانری ادبی (و شاید تاریخی و حتا جغرافیایی) شده است (دایره المعارف اسلام: ج ۸، ص ۵۲۸)؛ چنانچه برخی گفتهاند: واژهی «قاموس» بمعنای «دریای ژرف و پرآب» یا «میانه یا گودترین بخش دریا» که اکنون بمعنای فرهنگ، لغتنامه و … نیز بکار میرود، نخست این معانی را نداشته و پس از آنکه فیروزآبادی (۸۱۷ ق.) لغتنامهی نامور و ارزندهاش را «القاموس المحیط والقابوس الوسیط لما ذهب من کلام العرب شماطیط» (مشهور بـ«قاموس اللغه») نامید، متأثر از آن، این معانی نو را یافته است.
باید این معنای نو را بررسید؛ ولی از منابع/مآخذی که کوشیده رحله در معنای سفرنامه را آشکارا، تعریف کند، ذریعهی آقابزرگ تهرانیست. او در اینباره چنین مینگارد: «الرحله ویراد به الکتاب الذی یجمع فیه المؤلف ما شاهده فی بلد أو بلدان سافر إلیها، وأخبار أمم رآیهم، وذکر عقایدهم وآدابهم ورسومهم فی حیاتهم و مماتهم، أو یجمع أخبار سفر مسافر مثله»[۶] (الذریعه إلی تصانیف الشیعه: ج ۱۰، ص ۱۶۵) که وجوه تاریخی در آن پررنگ است و بمقولهی «ادبیت» رحله التفاتی ندارد که طبیعیست؛ ولی جهات جغرافیاییش را نیز هویدا نکرده که در ادامه با تمایزگذاری میان کتابهای جغرافیا (أحدهما ما سمی بالمسالک والممالک (الجغرافیا)) و سفرنامهها (والأخر کتب الرحلات التی یعبر عنها الفرس «سفرنامه»)، انگیزهاش را روشن میکند و رحلهها را دارای جزئیاتی میداند که برای تودهی مردم بیشتر سودمندست؛ زیرا چشمانشان بباورها، آداب و سنتهای دیگران روشن میشود (همان). آقابزرگ از اهمیت رحلهنگاری نیز سخن میگوید که شایستهی مطالعه است.
[۱] در دوابرو/دوکمانک (پرانتز) دربرابر اشخاص، سال وفاتشان و دربرابر کتابها، سال انتشارشان نگاشته میشود.
[۲] این هر سه فرهنگ که نظام و غیاث فارسی و منتهی تازی بفارسیست، در هند نگاشته و منتشر شدهاند.
[۳] گاهی میپندارم که این آیهی مبارک، رحلهی خود زمستان و تابستان را میگوید؛ یعنی فاعل رحله/سفر/کوچ قریش نیست و در حقیقت، «رحله الشتاء والصیف» مانند «واختلاف اللیل والنهار»ست و برفتوآمد/آمدوشد «فصول» سال اشاره دارد؛ یعنی آن آرامش، همبستگی، آزادی و … برای همهی سال و همیشگیست.
[۴] باید بررسید؛ ولی شاید هانسور و آذرنوش این معنا را برای رحله رایج و پربسامد ندانستند یا آن را در گفتار نویسندگان اعتمادپذیر نیافتند (فرهنگ معاصر عربی- فارسی: ص پنج از پیشگفتار) که نخستین، محتملترست.
[۵] شایان ذکرست که برخی آن را بفتح راء میخوانند و مینگارند. در چاپ بوستان کتاب قم رحلهی حارثی که موضوع این مقاله است، آن را در بفتح نگاشتهاند.
[۶] بیهیچ دگرگونی نقل شد.