آنچه پیش روست، یادداشتی عبرتپژوهانه و کوتاه از جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکدهی سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، در نقد مدعای برخی از تاریخنگاران مشروطهی ایران است.
امر بمعروف و نهی از منکر، بینا، بیجا و بیتا!
بسیاری از وابستگان، این چند روز مرا گفتند که دیگر چرا در پیشینه قلم نمیزنی! با شوخی از این چرا گذشتم؛ ولی این چرا پاسخ دارد که این زمان بگذار تا وقت دگر! دو ماهیست که بسیار درگیر مشروطیت ایرانم. کتابها، رسالات و مقالههایش را برای بار نخست یا چندم میخوانم. آهنگ نگاشتن وجیزهای در این موضوع را نداشتم و ندارم؛ ولی یک سخن نادرست پربسامد، مرا بسیار میآزرد و واداشت که این یادداشتک را بنگارم. میدانید که برخی از روشناندیشان مشروطه، مصلحتاندیشانه و ابزاری یا واقعبینانه و آرمانی، تلاش میکردند تا بسیاری از مقولات مدرنیت/تمدن جدید را بقبای اسلام در آورند و حتا سرچشمهاش را ادیان الاهی بلکه اسلام میپنداشتند یا مینمایاندند. بسیارند از تاریخنگاران که این همانندسازی و تطبیقدهی را نادرست میدانند و چندان درست نیز نیست! کاری بدرستی و نادرستی این کار و انگیزههای سران اندیشهورز مشروطیت ندارم؛ ولی یکی از موارد چنین تطبیق و بتعبیر برخی، تقلیلی، ریختن «آزادی بیان» (قانونی!) در قالب «امر بمعروف و نهی از منکر»ست! کاری ندارم که این قبا بر آن قامت راست است یا نه! داخل پرانتز بگویم: بیاد دارم که یکی از مراجع بزرگ چند سال پیش، در پاسخ بپرسش شرعیت تشکیل احزاب سیاسی، آن را از باب امر بمعروف و نهی از منکر، جایز بلکه لازم دانستند! روانش شاد! برخی تاریخنگاران که مرجعزادهاند، در نقد این قبادوزی/پوشی یادشده گفتهاند: «امر بمعروف و نهی از منکر تنها در محدودهی مذهب قابل اطلاقست و تنها هدف آن خدمت بامور مربوط بمذهب است. امر بمعروف و نهی از منکر تنها از وظایف مسلمانان است … (رسمخط نگه داشته نشده و نیز بنقل از دیگریست)» که نشانگر ناآشنایی با سادهترین «فلسفهی احکام» (علل/حکم الشرائع) و «مقاصد الشریعه» است. امر بمعروف و نهی از منکر، صرفِ نظر از اینکه چه چیز معروف و چه چیز منکرست، پدیداریست جهانی که در هر عصر و مصری یافت میشود. در هر فرهنگ و تمدنی میتوان آن را جست! خیلی نمیخواهم حرف بزنم؛ ولی هر جا کمترین قانونی یا کوچکترین ارزشی باشد، امر بمعروف و نهی از منکر (و مانندهایش!)، بطور عقلائی، ضامن اجرای آن قانون یا حفظ آن ارزش است (مقولهی تعبدیت امر بمعروف و نهی از منکر و چراییش جای دیگر باید بحث شود!). همین ارزش آزادی بیان نیز با امر بمعروف و نهی از منکر محقق میشود و بقا مییابد. این را نیز بگویم که شرایط جواز و وجوب امر بمعروف و نهی از منکر در فقه ما نیز عقلائیست که پیشتر، برخی را در همین پیشینه هر چند اجمالی، بررسیدم. بد نیست تاریخدانان در آنچه تاریخی نیست، یا از اهلش بپرسند یا خود درش بپژوهند! کم نمیبینم که بسیاری از تاریخخوانان، بسادگی، در فلسفه و بویژه کلام و فقه که هیچ از آن نمیدانند، داد سخن میدهند و لاطائلات میبافند. انصاف را رعایت کنم که عکسش نیز هست! از این دو بدتر چیزی نیست! سخن درازست و وقت کم … والسلام!