شاید این پرسش برای شما نیز باشد که سعودی که انتشار قرآن بزبانهای گوناگون را در دستورکار خود دارد، کدام ترجمهی فارسی قرآن را منتشر کرده است! در ذیل، پاسخ این پرسش بقلم جناب آقای سجاد هجری، پژوهشگر فقه و اصول و عضو شورای علمی پیشینه، همراه پیوند باربرداری ترجمهی فارسی قرآن چاپ سعودی آمده است.
سعودی کدام ترجمهی فارسی قرآن را چاپ میکند!؟
سجاد هجری
بیاد دارم که در پایان نوجوانی یا در عنفوان جوانی چون کسی از خویشان بحج (عمره یا حج اکبر) میرفت، با خود قرآنی میآورد که هدیهی آل سعود بحاجیان بود که آنها (حاجیان) بدان قرآن یا مصحف عثمان طاها، قرآن عربستانی و اگر اشتباه نکنم، قرآن فهد میگفتند. طبع این قرآنها چنانچه بر رویه(صفحه)ی نخستش نوشته شده، بدستور خادم الحرمین الشریفین (مسجد الحرام (مکه) و مسجد النبیء (مدینه))، ملک فهد سعودی، بود. در همان ایام، دایی بزرگم مصحفی اهدائی با ترجمهی انگلیسی از حج آورد که «مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف» آن را چاپ کرده بود. با خود گفتم: آیا آنها ترجمهی فارسی قرآن را نیز منتشر کردهاند یا نه!؟ اگر آری، ترجمهی فارسی چه کسی را چاپ نمودهاند!؟ ولی این دو پرسش را پی نگرفتم و چندان توان بررسیشان را نیز نداشتم. سالها گذشت و در این سالها بارها با مقولهی مصحف چاپ عربستان و برخی ترجمههایش روبرو شدم ولی بدو پرسش قدیمم بازنگشتم تا اینکه هفتهی پیش با آنکه نسخهی کاغذی ترجمهی ارزندهی انگلیسی قرآن حکیم مستشرق بزرگ اهل انگلستان، آرتور آربری، را داشتم ولی حال یافتنش در میان انبوه کتابهایم نبود و نسخهی الکترونیکی آن نیز در رایانهام بود ولی آن را نیافتم، میخواستم دوباره آن را از فضای مجازی باربردارم (باربرداری کنم) که بهنگام جستنش در فضای مجازی چشمم بترجمهای فارسی از قرآن روشن شد! این ترجمهی چاپ «مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف» پاسخ دو پرسش نوجوانیام را میداد! واقعا، آیا آن مجمع خود بترجمهای فارسی دست یازیده!؟ اگر نه، کدامیک از دهها ترجمهی فارسی قرآن را برای چاپ برگزیده است!؟ سعودی ترجمهی فارسی «شاه ولی الله دهلوی» از قرآن را که «فتح الرحمن فی ترجمان/بترجمه القرآن» نام دارد در کنار ترجمهی قرآن ببیش از شصت (۶۰) زبان دیگر منتشر کرده! کسانی که از یک سو با شاه ولی الله دهلوی و «مکتب دئوبندیه» و «دارالعلوم دئوبند» که بنحوی متأثر از اویند بلکه منشأ از او دارند، آشنایند (میتوان برای آشنایی با اینها بمطالبی فراوان در فضای مجازی بویژه در درگاه پیشینه رجوع کرد) و از سوی دیگر سعودی و وهابیت را میشناسند، میتوانند چرایی گزینش این ترجمه برای انتشار را توضیح دهند. قصد معرفی این ترجمه را ندارم و کسانی که میخواهند با این ترجمه باجمال، آشنا شوند میتوانند بیادداشتی کوتاه از بهاء الدین خرمشاهی یا مقالهای از احمد خان ترجمهی حسن لاهوتی یا مقالهی علی افخمی رجوع نمایند. تنها این را بگویم که در آغاز این قرآن با ترجمهی فارسی چنین آمده: «قرآن کریم و ترجمه معانی آن بزبان فارسی»! نگفته: «ترجمهی آن بزبان فارسی»! این نکته بسیار جای دقت و تأمل دارد! گویا، بترجمهناپذیری قرآن یا عدم مطابقت ترجمه با اصل اشاره دارد! … بیشک، اکثر قریب باتفاق ترجمههای فارسی قرآن مجید را مترجمانی شیعی- ایرانی انجام دادهاند که برخی از آنها از علمای شیعه نیز هستند و سعودی هیچگاه بجهات علمی، اعتقادی و سیاسی، ترجمهی شیعیان را منتشر نمیکند. شاه ولی الله دهلوی عالمی سنی است که باصلاحگری در شبه قارهی هند مشهورست و برخی او را بنحوی و از وجوهی (شاید نچندان بادقت!) بنیانگذار سلفیگری (سلفیت) هندی میدانند و با وجود اختلافات و تنازع میان دئوبندیه و وهابیت، برخی از دئوبندیه امروزه، بسلفیگری وهابی نزدیکاند و این خود توجیهگر چاپ قرآن ترجمهی شاه ولی الله دهلوی بدست سعودی است زیرا هر چه باشد، بنسبت، آنها از دیگر کسانی که قرآن را بفارسی ترجمه کردهاند، بوهابیت نزدیکترند. نفوذ و تأثیر دهلوی در شبه قارهی هند و همسایگان و شیوع و رواج ترجمهی فارسی او در این مناطق را نیز در گزینش این ترجمه برای چاپ در عربستان نباید فراموش نمود. سخن در اینباره فراوان است که در این کوتهنوشت نمیگنجد. برای باربرداری این ترجمهی فارسی قرآن کریم کلیک نمایید.
بد نیست در این باره بمطلب ذیل نیز رجوع شود:
http://www.mehrnews.com/news/2056908/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DA%A9%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%81%D8%AA-%D8%AA%D9%82%D8%B3%DB%8C%D9%85-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
برخی ادعا کرده اند که این ترجمه اشتباهاتی بسیار دارد و حتا واژگانی تند مانند تحریف در ترجمه ی قرآن را برایش بکار برده اند که دور از انصاف است. من می گویم: بیابید ترجمه ای را که بی اشتباه باشد! من که تا اکنون ترجمه ای فارسی از قرآن نیافتم که در آن اشتباه بلکه اشتباهات نباشد! بگذریم که برخی استادان ما برای برخی ترجمه های مشهور و متعارف فارسی قرآن که مترجمان شان از بزرگان شیعه هستند، ۱۰۰ ها اشتباه و غلط برمی شمردند!
اگر در فضای مجازی بگردید، در می یابید که تنها ترجمه ی قرآن بفارسی که براحتی و فراوانی در آن فضا در دسترس است و می توان آن را باربرداشت (باربرداری کرد) همین ترجمه ی چاپ سعودی است!
آن هایی که اندکی با وضع انتشار کتاب در عربستان آشنایند، می دانند که انتشار کتاب در عربستان با محدودیت، ممیزی و بررسی (سانسور) سخت گیرانه ای روبروست و آن ها نمی گذارند کتاب هایی که کم ترین زاویه ای با اندیشه ی سلفی-وهابی شان دارد، منتشر شود. در این باره تفسیر بزرگ «روح المعانی» نوشته ی عالم وهابی، آلوسی، را می توان مثال زد که بجهت این که یکی دو جا از اندیشه ی روش شناختی ظاهری ضد تأویلی سلفی در عمل عدول کرده، چاپش در عربستان ممنوع و نامجاز است. با این وضع بسیار بسیار مهم و ارزنده است که ببینیم کدام ترجمه های قرآن بزبان های گوناگون در عربستان مجاز بچاپ اند! جا دارد همه ی این بیش از ۶۰ ترجمه ی قرآن بررسی شود!
سال ۸۳ به مکه رفته بودم
گشتی در کتابفروشی های بازار ابوسفیان (نامی که ایرانی ها می گفتند – امروزه تخریب شده است) زدم
تعجب نکردم که کتابی مثل نهج البلاغه اصلا یافت نشود
تنها کتابی که نظرم را جلب کرد دیوان منسوب به امام علی (ع) بود که به فروش می رسید
بر خلاف نظر دوستمان که مدعی ممانعت از نشر مطالب با کم ترین زاویه با وهابیت در عربستان شده است باید عرض کنم پیش از این در پیشینه کتاب المغانم المطابه فیروزآبادی چاپ مدینه منوره معرفی شده بود که در آن چنین آمده است:
در انتهای مقدمه مطالبی با عنوان کلی تنبیه آمده که بر اساس دیدگاه های وهابی به خواننده هشدار داده که در این کتاب مطالب نادرستی در دفاع از مشروعیت زیارت و امثال آن آمده و ضمن طلب رحمت برای فیروزآبادی به وی به جهت درج این گونه مطالب و استناد به روایات ضعیف و جعلی در کتاب انتقاد شده و از قول شاگرد وی تقی الدین فاسی در کتاب العقد الثمین آورده اند که فیروزآبادی در حدیث و فقه چندان قوی نیست. البته محققان پس از استخاره مصلحت را در این دیده اند که پژوهشگران و دوستداران مدینه منوره را از این کتاب به جهت چنین خطاهایی به زعم آنان محروم نکنند و هر جا که با مرام وهابی آنان سازگار نیست در پاورقی تذکر داده و به رد آن اقدام کنند.
طیبه آقا یا خانم! با تأسف، شما اصول یا نخواندید یا کم خواندید یا هنوز درس تان بدین جا نرسیده است: ما من عام إلا وقد خص! بالاخره، اصل یک چیزی است و با دلیل تخصیص می یابد! فتأمل واعتبر …! نمی خواهم از مقولاتی مانند سلفی تراشی وهابی ها و … سخن رانم! سخن در این باره ها بسیارست و جای خود دارد! بواژه ی مصلحت که خود آوردید، دقت کنید …! همین مصالح در چاپ ترجمه ی معانی قرآن شاه ولی الله دهلوی نیز رعایت شده است که بیانش را بگذار تا وقت دگر!
من طیبه هستم به کسر ط که از اسامی مدینه است
چرا ما من عام إلا وقد خص! را از خیلی وقت پیش می دانستم
با شما درباره سانسور کتاب در عربستان کاملا موافقم
اما با تاکید شما که به کمترین زاویه با وهابیت بسیار حساس هستند چندان موافق نیستم
کتاب فیروزآبادی یک مثال است و اگر تعداد مثال ها زیاد شود دیگر نمی شود بگوییم استثنا است و ما من عام إلا وقد خص!
شما هم فقط یک مثال درباره کتاب روح المعانی زدید
باید پژوهشی دقیق درباره کتاب های چاپ سعودی انجام شود
به نظر می رسد به آثار دیگر جریان های اهل تسنن نیز اجازه چاپ می دهند هر چند اختلافاتی با تعالیم وهابیت داشته باشد اما اگر کاملا مغایر باشد چاپ نمی کنند مگر بنا بر مصالحی.
ماجرای کتاب عده الانابه فی اماکن الاجابه را از یکی از اساتیدم شنیدم که دکتر عبدالله نذیر مزی از اساتید جامعه ام القری چون نگران تخریب غارهای حرا و ثور به جهت تبرک زائران به آن ها بود این کتاب را که نوشته عالمی حنفی است تصحیح کرد و در مکه به چاپ رساند. در این کتاب این دو غار اماکنی شریف قلمداد شده اند که امید است در آن ها دعا مستجاب شود. این بر خلاف جریان رسمی وهابی است که کتابی به فارسی به زائران ایرانی داده بودند که چرا مسجد الحرام را رها می کنید و به نقاطی چون غار حرا می روید.
این کتاب را می توانید در این لینک بخوانید:
http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7766
طیبه خانم یا آقا! پس درس تان بدین جا رسیده الحمد لله! بله، هر چیزی پژوهش می خواهد و این را بنده از عالمی محقق نقل کردم! حتما، این تحقیق را انجام دهید! در ضمن، ما که برهان و دلیلی بر مدعامان نیاوردیم و تنها مثالی مهم و اساسی زدیم و نخواستیم با آن مثال مدعامان را اثبات کنیم! شگفت زده ام که شما چگونه چنین پنداری داشتید! … باز اگر ببینید، در کلام تان وجهی برای انتشار آن کتاب نیز آوردید و خلاف اصل را توجیه نمودید! بحث فنی اش این است: تخصیص اکثر مستهجن است! برخی نیز گفته اند: قبیح است که فیه تأمل! و برخی نیز گفته اند: محال است که فیه تأمل! برای فهم تفاوت این ها باید درس خواند! این را نیز بشما می آموزم که علمای علم اصول که ما من عام إلا وقد خص را گفته اند و تخصیص اکثر را نیز مستهجن می دانند، خروج اکثر تحت عنوان واحد را مستهجن نمی دانند که البته، بحث است که انواع تحت جنس واحد یا افراد تحت نوع واحد! تخصیصات گویا، ذیل عنوان مصلحت یا مصالح می گنجند! فتأمل واعتبر … در ضمن، سلفی ها دو دسته ی عمده اند که سبکی گوناگون دارند که اشاره بدان ها نیازمند بحثی جداگانه است! این را نیز بگویم که بسیاری از سلفی ها روش جذب و اقناع را در پیش دارند که در این راه و با این سبک کارهایی حتا مخالف اعتقادات شان می کنند! بررسی این دسته نیز دشوار است ولی همین را بگویم که بسیاری از سلفی ها تبلیغی اند (مقصودم با آن چه مشهور شده متفاوت است!) که بحثش را بگذار در وقت دگر!
کاش امکانش بود من نزد شما هم فقه می خواندم هم اصول
من این قدر نیستم! من خود در حال خواندم و شاگردی می کنم!